تعريف منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۳۲: سطر ۳۲:
  
 
[[تعریف عنصر فرهنگی (منش)]]<br />
 
[[تعریف عنصر فرهنگی (منش)]]<br />
 
 
<br />
 
  
 
[[منش]]
 
[[منش]]
  
 +
[[منش به مثابه یک سیستم اطلاعاتی]]
  
براى اين كه تعريف منش روشنتر شود، بايد هر يک از شروط
+
ب( منش الگويى از فعاليت شبكهى عصبى است؛ يعنى، عميقاً در ساختار
چهارگانهى يادشده به طور جداگانه مورد بررسى قرار گيرند.
+
زيستشناختى تفكر، و سختافزار پشتيبانِ نشانه- معنا ريشه دارد. منش را
الف( پيش از هر چيز، منش سيستمى اطالعاتى است. اين به آن معناست
+
تنها مىتوان در زمينهى عصبى- روانىاش تعريف كرد، و تجليات بيرونىِ آن
كه:
+
- مانند متنهاي نوشتهشده، آثار هنرى، فيلم و... - را بايد شكلى
1 )منش، سيستم است؛ يعنى، مىتوان در زمينهى ظهور آن - بسترى
+
متبلورشده، نمادين، و دگرديسىيافته از منش دانست. محصوالت فرهنگى،
فرهنگى كه از مجموعهاي از منشها تشكيل شده - حد و مرزى تشخيص
+
كه مىتوانند در قالب فيلم، نوار، يا كتاب رمزگذارى و توليد شوند، منش
داد كه منش خاصِ مورد نظرمان را از بقيه جدا كند. اين حد و مرز، توسط
+
نيستند. چرا كه اصوالً سيستم همانندساز نيستند و پويايى خاص منشها را
دو شاخصِ درونى )معنا( و بيرونىِ )نشانگان و رمزگان( تداوم مىيابد. به
+
از خود نشان نمىدهند. آنها را مىتوان به عنوان راهبردى تكاملى براى
سخن ديگر، همواره مىتوان تشخيص داد كه فالن معناى خاص و بهمان
+
تكثير يافتن منشها در نظر گرفت. اما اين امر به معناى بسط يافتن
مجموعه از نشانهها در منشِ خاصى وجود دارد يا ندارد. اين كه حرف »غ«
+
دامنهى منشها تا اشياى بیجان نيست.
در شعر صداى پاى آبِ سپهرى وجود دارد يا ندارد، يا اين كه در
+
عينيت يک منش، به شكلى از پويايى دستگاه عصبى وابسته است، كه
ضربالمثلِ »با يک گل بهار نمياد« معنايى مربوط به بومشناسى گياهان
+
اطالعات مربوط به آن را حفظ و بازتوليد مىكند. ساختار منش، كه
گلدار نهفته است يا نه، به سادگى قابل تشخيص است. نكتهى ديگرى كه  
+
پيچيدگى شگفتانگيز يک همانندساز را به آن مىبخشد، تنها در زمينهى
از سيستم بودن منش نتيجه مىشود، به هم پيوستگى درونى عناصر آن
+
بسيار بغرنجِ شبكهاي عصبى مجالِ نمود مىيابد. هر محصول فرهنگى
است. منش در واقع بستهاي نرمافزارى است كه به صورت يكجا و يكپارچه
+
ابزارى است براى تكثير منشها، ولى تكثير اين ابزارها لزوماً با بازتوليد
از مغزى به مغز ديگرى منتقل مىشود.
+
منشها همراه نيست. محصوالت فرهنگى، پس از فهميده شدن و جذب
2 )منش از جنس اطالعات است؛ يعنى، عامل اصلىِ پشتيبانِ مرزبندى آن  
+
شدن در ساخت شناختىِ يک شبكهى عصبى ميزبان، منشِ مربوط به خود
از جهان خارج شيوهى مربوط شدن عناصر درونىاش )يعنى اطالعاتش(
+
را در آن شبكه توليد مىكنند، اما خودِ منش نيستند. محصوالت فرهنگى،
 +
كاالهايى هستند كه به توليد عناصر فرهنگى منتهى مىشوند، اما از جنس  
 +
عناصر فرهنگى نيستند.
 +
امروزه مىتوان اطالعات ژنتيكى يک ويروس را روى يک برگهى كاغذ
 +
نوشت و بعد در آزمايشگاه از روى آن ويروس مورد نظر را بازتوليد كرد.
 +
گمان نمىكنم كسى اطالعات نوشتهشده روى كاغذ را نوعى ويروس بداند،
 +
چرا كه آن برگه تنها مجموعهاي از نشانههاى حامل اطالعات است كه براى
 +
واگشايى شدن به سيستم كدگشايى پيچيدهاي نيازمند است. در واقع، آن

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۳۹

مروری بر این گفتار


تعریف عنصر فرهنگى

ویژگی های عناصر فرهنگی

عنصر فرهنگی در نگرش سیستمی

  1. عنصر فرهنگی به مثابه یک سیستم
  2. حد و مرز عنصر فرهنگی با جهان پیرامون
  3. عنصر فرهنگی به مثابه حامل معنا
  4. تکثیرپذیری عنصر فرهنگی
  5. خطا؛ هزینه غیر قابل اجتناب همانند سازی
  6. تفکیک من از محیط، نتیجه عملکرد عنصر فرهنگی


سیستم پاداش، معیار درونی ارزشگذاری


چند مثال از پویایی سیستمهای تکاملی

  1. شباهت هاى رفتارىِ عنصر فرهنگى با سيستم زنده
  2. ويروس هاى رايانه اي
  3. پریونها
  4. ميمون هاى ماكاک


جهش و انتخاب طبیعی؛ شرط لازم سیستم تکاملی


تعریف عنصر فرهنگی (منش)

منش

منش به مثابه یک سیستم اطلاعاتی

ب( منش الگويى از فعاليت شبكهى عصبى است؛ يعنى، عميقاً در ساختار زيستشناختى تفكر، و سختافزار پشتيبانِ نشانه- معنا ريشه دارد. منش را تنها مىتوان در زمينهى عصبى- روانىاش تعريف كرد، و تجليات بيرونىِ آن - مانند متنهاي نوشتهشده، آثار هنرى، فيلم و... - را بايد شكلى متبلورشده، نمادين، و دگرديسىيافته از منش دانست. محصوالت فرهنگى، كه مىتوانند در قالب فيلم، نوار، يا كتاب رمزگذارى و توليد شوند، منش نيستند. چرا كه اصوالً سيستم همانندساز نيستند و پويايى خاص منشها را از خود نشان نمىدهند. آنها را مىتوان به عنوان راهبردى تكاملى براى تكثير يافتن منشها در نظر گرفت. اما اين امر به معناى بسط يافتن دامنهى منشها تا اشياى بیجان نيست. عينيت يک منش، به شكلى از پويايى دستگاه عصبى وابسته است، كه اطالعات مربوط به آن را حفظ و بازتوليد مىكند. ساختار منش، كه پيچيدگى شگفتانگيز يک همانندساز را به آن مىبخشد، تنها در زمينهى بسيار بغرنجِ شبكهاي عصبى مجالِ نمود مىيابد. هر محصول فرهنگى ابزارى است براى تكثير منشها، ولى تكثير اين ابزارها لزوماً با بازتوليد منشها همراه نيست. محصوالت فرهنگى، پس از فهميده شدن و جذب شدن در ساخت شناختىِ يک شبكهى عصبى ميزبان، منشِ مربوط به خود را در آن شبكه توليد مىكنند، اما خودِ منش نيستند. محصوالت فرهنگى، كاالهايى هستند كه به توليد عناصر فرهنگى منتهى مىشوند، اما از جنس عناصر فرهنگى نيستند. امروزه مىتوان اطالعات ژنتيكى يک ويروس را روى يک برگهى كاغذ نوشت و بعد در آزمايشگاه از روى آن ويروس مورد نظر را بازتوليد كرد. گمان نمىكنم كسى اطالعات نوشتهشده روى كاغذ را نوعى ويروس بداند، چرا كه آن برگه تنها مجموعهاي از نشانههاى حامل اطالعات است كه براى واگشايى شدن به سيستم كدگشايى پيچيدهاي نيازمند است. در واقع، آن