تعريف منش
عنصر فرهنگی در نگرش سیستمی
- عنصر فرهنگی به مثابه یک سیستم
- حد و مرز عنصر فرهنگی با جهان پیرامون
- عنصر فرهنگی به مثابه حامل معنا
- تکثیرپذیری عنصر فرهنگی
- خطا؛ هزینه غیر قابل اجتناب همانند سازی
- تفکیک من از محیط، نتیجه عملکرد عنصر فرهنگی
سیستم پاداش، معیار درونی ارزشگذاری
چند مثال از پویایی سیستمهای تکاملی
جهش و انتخاب طبیعی؛ شرط لازم سیستم تکاملی
5 .با توجه به آنچه گذشت، اكنون مىتوانيم تعريف خود را از عنصر فرهنگى پيشنهاد كنيم. با توجه به اين كه تعريف كنونى با مم، مضمون، و عادتواره تفاوت دارد و براي پرهيز از ابهام و اشتباه شدنِ مفاهيم با يكديگر به نامى ويژه براى آن نياز داريم. نامى كه از اين پس عنصر فرهنگى را با آن مىناميم »منش« است؛ واژهاى كه از ريشهى اوستايی Oiniam( مَينيو( به معناى انديشيدن گرفته شده است. اين واژه و مشتقات آن – مينو، هومن )نيکانديش( و دشمن )بدانديش( - در سه هزار سال گذشته در زبانهاي ايرانی كاربرد داشته است و همواره به مفهومِ عناصر مربوط به انديشه و تفكر به كار گرفته میشده است. گفتنی است، اولين كاربرد تخصصی آن در گاهانِ زرتشت – نزديک به 3200 سال پيش – ديده میشود. در اين متن براي نخستين بار در تاريخ مدو نِ تمد ن، سپهر معنا – كه كمابيش با فرهنگ همسان است - از عرصهي گيتی جدا شده و با نام مينو )يعنی انديشيده، انديشيدنی( مشخص شده است. در واقع، اين متن كهنترين سندي است كه در آن به اليهي فرهنگ همچون سطحی مستقل اشاره شده و زرتشت نخستين نظام دقيق از كليدواژگان را براي رمزگذاري آن ابداع كرده است. منش، با وجود كاربرد پيوسته و سه هزار سالهاش در زبانهاي اوستايی و پارسی و پهلوي و دري، امروز در زبان علمىِ فارسى رواجی به نسبت محدود دارد و كاربرد عاميانهى واژهي منش هم تنها محدود به فارسى گفتاري است. البته، برخى از مترجمان و نويسندگان فارسىزبان اين واژه را