کران مندی
كرانمندى عبارت است از محدود بودنِ ساختار به مرزى مشخص، كه بر روى خود بسته شود.
گذار حالت، اگر حالتى پايدار و متعادل به خود بگيرد -مثل زمانى كه سطح آب و فشار بخار آب در هواى فرازِ آن برابر هستند،- مرزبنديهاى ساختار را هم نشان مىدهد. كاركرد، با قوانين تقارنىِ پويا و سيالش، و با روندهاى دگرگون شونده و زمانمندش، پديدارى پيوسته و مداوم است. در مقابل، ساختار با تنبلى و ماندِ ذاتىاش، و با رخدادهاى منفرد و غيرتاريخىاش، بسترى است كه حالت در آن جارى مىشود، و در ظرف آن به حد و مرزهایى مشخص محدود مىگردد.
كاركرد، سيرى پيوسته و پوياست كه بر ساختار اثر مىكند و حالت آن را دگرگون مىكند. تحول پيوستهى كاركرد، به انقلابهاى گسستهى ساختارى منتهى مىشود. يك مثالِ برجستهى آن را مىتوان از جامعهى خودمان آورد. تغييرات خُرد و پيوستهى ناشى از كاركرد مدرنيته -ورود صنعت چاپ، ورود افكار مدرن و...- به گسست ساختارىِ انقلاب مشروطه منتهى شدند، با گذار حالتى آشكار در ساختارِ نهادهاى اجتماعى و ديوانسالارى و سازماندهى دولتى.
گسست در ساختار، پديدهى كرانمندى را ايجاد مىكند. كرانمندى، عبارت است از محدود بودنِ ساختار به مرزى مشخص، و بسته شدنِ اين مرزها به روى خود، به طورى كه بخشى با حالت خاصش، از بخشهاى ديگر كه حالتى متفاوت دارند، جدا شود.
همهى سيستمها ساختارى كرانمند دارند. حد و مرز سيستم، كرانى است كه حالت سيستم را از حالت محيط جدا مىكند و از گذار حالت اولى به دومى -كه همان تعادل با محيط و مرگ است،- جلوگيرى مىكند. مرز سيستم، بر روى خود بسته مىشود، يعنى محدودهاى بسته و منزوى از فضا و زمان را در انحصار خود مىگيرد و به اين ترتيب بخشى از محيطِ گسترده و بيكران را از دل آن جدا مىكند. كرانمندى، خصلت ساختارىِ سيستمهاست. تنها چيزِ بيكرانه، محيط است، و به همين دليل هم مىتواند به عنوان دستگاه لخت و مرجعى براى شناسايى ساير سيستمهاى مقيم آن رفتار كند. سيستمهاى كرانمند، در زمينهى محيطِ بيكرانه يكديگر را شناسايى مىكنند و با هم وارد اندركنش مىشوند.
گذار حالت مىتواند كلى يا جزئى باشد. به بيان ديگر، گذار حالت مىتواند كلِ سيستم (يا زيرسيستم) را شامل شود، يا نشود. سيستم در نقطهى كورى، ممكن است يكى از خطراهههاى پيشارويش را برگزيند، يا بيشتر از يكى از آنها را انتخاب كند. خطراههاى كه با گذر از نقطهى تقارن در بيش از يك خطراههى پيشارويش جريان يابد، سيستمى را بازنمايى مىكند كه يك حالت اوليهاش در جريان گذارِ حالت به چند حالتِ متمايز تفكيك شده است. اين تفكيك شدنِ يك حالت به چند حالت، همان تمايز است.
ظرفى محلول آب و نمك غليظ كه به تدريج به دو حالتِ مايع (آب نمك) و جامد (بلورهاى نمكِ متبلور شده در ظرف) مىشكند، سادهترين نمونه از اين تفكيك شدنِ حالتها به دليل انتخابِ همزمانِ چند گزينه در نقطهى تقارن است.
يك نمونهى پيچيدهترِ آن، تفكيك شدنِ سلولهاى همريختِ جنين به دو نوع سلولِ آندودرمى و اكتودرمى در داخل و خارج بدن جنين است.