|
|
(۱۹ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
| [[رقابت؛ جوهره تکامل]] | | [[رقابت؛ جوهره تکامل]] |
| + | * [[طرد رقابتى]] |
| + | * [[طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى]] |
| + | * [[همزيستى]] |
| + | * [[رابطه انگلی]] |
| + | * [[رابطه ى سركوبگرانه]] |
| | | |
| + | [[انتخاب طبیعی قابل تحویل شدن نیست]] |
| | | |
− | [[طرد رقابتى]] | + | [[ذن محصول همزیستی دو منش متفاوت]] |
| | | |
| + | [[جوک و شایعه، حاصل رابطه انگلی منشها]] |
| | | |
− | [[طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى]] | + | [[منشهای سرکوبگر چگونه عمل می کنند؟]] |
− | تخصص يافتگی روانى فرد براى انجام پيشه اى خاص و تقسيم كار اجتماعى بين گروه هاى انسانى و سازمانها نمودهايى از تكرار اين فرآيند در سطحِ جامعه هستند. توجه به اين نكته لازم است كه در سطوح روانى و اجتماعى، با وجود رقابت ساختارها و بروز پديده ى طرد رقابتى، همانندسازى مستقل نداريم و آنچه هست با تكيه بر دو نوع همانندساز فرهنگى يا زيستى پديد مىآيد. طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى است.
| + | |
− | امكان ديگر، آن است كه تخصصيافتگی رقيبان به ناتوانى در برآورده
| + | [[سطح فرهنگى بالاترین سرعت جهش را دارد]] |
− | كردن كاركردهايى بينجامد كه همانندساز ديگرى در آن كارآمد است. به
| + | |
− | اين ترتيب، از چفت شدن همانندسازهايى كه در جريان طرد رقابتى
| + | [[منشهاى سانسورچى]] |
− | تخصص يافتهاند نمونههاى دورگهى پايدار توليد مىشوند. اين ارتباط را
| + | |
− | میتوان با وامگيرى از همتاي زيست شناختىاش همزيستى ناميد.
| + | [[معانى تنشزا]] |
− | حالت ديگر، آن است كه همانندسازى كه با موجود ديگرى از نظر
| + | |
− | كاركردى مربوط شده، به تدريج، سهم كمترى از كاركردهاى الزم براى بقا
| + | [[تابو]] |
− | را بر عهده بگيرد و از دستگاه كاركردىِ همانندساز ديگر براى تكثير خودش
| + | |
− | استفاده كند. در اين حالت رابطهاى انگلى شكل مىگيرد.
| + | [[سانسور نهادينه منشهای تنش زا]] |
− | پنجمين نوع ارتباطى كه دو منش مىتوانند با هم پيدا كنند، رابطهى
| + | |
− | سركوبگرانه است. اين در شرايطى رخ مىدهد كه يک منشِ داراى قدرت
| + | [[روشهای سانسور در نهادهاى هنجارساز]] |
− | تكثير باال خودكامه باشد و حضور منش خاص ديگرى را در همسايگىاش
| + | |
− | تحمل نكند.
| + | [[شیوه عملکرد نهادهای هنجار ساز]] |
− | هر پنج الگوى يادشده در ارتباطات بين منشها ديده مىشوند.
| + | |
− | هنگامى كه در عصر گاليله نظريهى كپرنيكى در مورد گردش سيارات
| + | [[جذب كننده ى معنايى/ارزشى منشها]] |
− | رواج يافت، نظريهى زمين مركزىِ ارسطو- بطلميوس با رقيبى جدى روبهرو
| + | |
− | شد. منش كپرنيكى، به تدريج، در كشمكش با ابرمنش جاافتاده و نيرومندِ
| + | |
− | زمينمركز مجموعهاى از منشهاى خرد و ريز را به عنوان تأييدها و
| + | |
− | استداللهاى موافق و مخالف به پيكرهى خود افزود و در نهايت به قدرى
| + | |
− | فربه شد كه توانست مدل رقيب را از ميدان به در كند. اين كه شاخصهاى
| + | |
− | تعيينكنندهى اين كاميابى چهها بودهاند، جاى بحث زيادى دارد. فايرآبند
| + | |
− | نشان داده كه رقابت اين دو منش شكلى منصفانه و جوانمردانه نداشته و
| + | |
− | 247 لزوماً با معيارهاى درونىِ عقالنيت همخوان نيست
| + | |
− | . كوون هم شرحى بر
| + | |
− | عوامل اجتماعىِ مؤثر بر غلبهى ديدگاه زمينمركز پرداخته است، كه در آن
| + | |