|
|
(۱۱ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
| [[رقابت؛ جوهره تکامل]] | | [[رقابت؛ جوهره تکامل]] |
− |
| |
− |
| |
| * [[طرد رقابتى]] | | * [[طرد رقابتى]] |
| * [[طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى]] | | * [[طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى]] |
سطر ۸: |
سطر ۶: |
| * [[رابطه ى سركوبگرانه]] | | * [[رابطه ى سركوبگرانه]] |
| | | |
− | هر پنج الگوى يادشده در ارتباطات بين منشها ديده مى شوند. هنگامى كه در عصر گاليله نظريه ى كپرنيكى در مورد گردش سيارات
| + | [[انتخاب طبیعی قابل تحویل شدن نیست]] |
− | رواج يافت، نظريه ى زمين مركزىِ ارسطو- بطلميوس با رقيبى جدى روبه رو شد. منش كپرنيكى، به تدريج، در كشمكش با ابرمنش جاافتاده و نيرومندِ زمين مركز مجموع هاى از منشهاى خرد و ريز را به عنوان تأييدها و استدلال هاى موافق و مخالف به پيكره ى خود افزود و در نهايت به قدرى فربه شد كه توانست مدل رقيب را از ميدان به در كند. اين كه شاخص هاى تعيين كننده ى اين كاميابى چه ها بوده اند، جاى بحث زيادى دارد. فايرآبند نشان داده كه رقابت اين دو منش شكلى منصفانه و جوانمردانه نداشته و لزوماً با معيارهاى درونىِ عقلانيت همخوان نيست. كوون هم شرحى بر عوامل اجتماعىِ مؤثر بر غلبه ى ديدگاه زمين مركز پرداخته است، كه در آن درونى، بسته، و خودمختار بودنِ شاخص هاى مؤثر بر تكامل نظام هاي علمى را به چالش كشيده
| + | |
| | | |
| + | [[ذن محصول همزیستی دو منش متفاوت]] |
| | | |
| + | [[جوک و شایعه، حاصل رابطه انگلی منشها]] |
| | | |
− | آنچه در هر دو تحليل مشترک و براى علمگرايانِ راست كيش تكان دهنده است نقش عوامل غيرعقلانى در تعيين برد و باختِ دو نظريه ى
| + | [[منشهای سرکوبگر چگونه عمل می کنند؟]] |
− | رقيبِ مدعى عقلانيت است. چنان كه گفتيم، گزينش طبيعى فرآيندى پيچيده تر از آن است كه بتواند با [[تحويل شدن]] به هر عامل منفردى - خواه زيرساخت اقتصادى ماركس و خواه [[عقلانيت]] - توضيح داده شود
| + | |
| | | |
| + | [[سطح فرهنگى بالاترین سرعت جهش را دارد]] |
| | | |
− | در نتيجه ى نهايى رقابت دو منشِ كپرنيكى و زمين مركزى، ردپاى [[طرد رقابتى]] را هم مى توان ديد. مدل زمين مركزى كه به دلايل تاريخى و ناهمخوانى با منشهاى زمينه اىِ تحول يافته ى [[عصر نوزايى]] از رمق افتاده بود ميدان را به حريف واگذار كرد، اما در قلمروى كوچک و تخصصى به شكلى خاص همچنان بازتوليد شد. اين قلمرو، به فن دريانوردى مربوط مى شود.
| + | [[منشهاى سانسورچى]] |
| | | |
| + | [[معانى تنشزا]] |
| | | |
− | در اين زمينه، مدلهاى خورشيدمركزى براى جهت يابى در شب كارآمد نيستند و حتى امروز هم دريانوردان براى جهت يابى از جداولى استفاده مى كنند كه مبنايش زمين مركزى است. بنابراين [[منش]] شكست خورده در قلمروى كه رقيب در آن بخت بلندى براى تكثير شدن نداشت جايگير شد و شكلى تخصص يافته از آن به تعادل با رقيب ديرينه اش دست يافت.
| + | [[تابو]] |
| | | |
− | [[ذن محصول همزیستی دو منش متفاوت]] | + | [[سانسور نهادينه منشهای تنش زا]] |
| | | |
| + | [[روشهای سانسور در نهادهاى هنجارساز]] |
| | | |
| + | [[شیوه عملکرد نهادهای هنجار ساز]] |
| | | |
− | [[جوک و شایعه، حاصل رابطه انگلی منشها]] | + | [[جذب كننده ى معنايى/ارزشى منشها]] |
− | | + | |
− | الگوى ارتباط انگلى ميان منشها را بهتر از هر جاى ديگر در جوکها و شايعه ها مى توان ديد. جوکه ايى كه بسته به شرايط خاص توليد مى شوند، در واقع، منشهايى هستند كه بر زمينه ى منشهاى ديگر سوار مى شوند و پا به پاى آنها منتقل مى شوند. يک نمونه ى خوب از اين ماجرا را در منشهاى توليدشده پس از واقعهى بيستم شهريور (11 سپتامبر) مى توان بازيافت. پس از نابودى ساختمانهاى تجارت جهانى، مجموعه اى از منشهاى كوچک - مانند دو سه نسخه جوکِ همدودمان و چند شايعه - به همراه خبرها و تحليل هاى جدى پديدار شدند، كه پا به پاى منشهاى جدى و رسمى تكثير مى شدند. در آن روزها حلقه هاى دوستانه ى كمى پيدا مى شدند كه هنگام تبادل نظر جدى در مورد اين واقعه به ذكر اخبار رسمى بسنده كنند و جوک ها يا شايعه ها را از قلم بيندازند.
| + | |
− | | + | |
− | [[منشهای سرکوبگر چگونه عمل می کنند؟]]
| + | |
− | | + | |
− | | + | |
− | 2 .از ميان اين پنج نوع رابطهاى كه منشها مىتوانند با هم پيدا كنند،
| + | |
− | ارتباط سركوبگرانه شايستهى شرح و بسط بيشترى است. منشها
| + | |
− | برانگيزندهى رفتار در كنشگران انسانى هستند و مديريت بخش عمدهى
| + | |
− | روندهاى سطح جامعشناختى را بر عهده دارند. پويايى قدرت در سطح
| + | |
− | جامعهشناختى، به تركيب منشها و شيوهى اندركنش آنها در سطح
| + | |
− | فرهنگى بستگى دارد، و بنابراين پايدار ماندن ساخت قدرت و تعادل در
| + | |
− | سازوكارهاى بازتوليدِ سلطه نيز در گرو ثابت ماندن اين تركيب خاص
| + | |
− | منشها هستند.
| + | |
− | سرعت جهش و تحول در سطح فرهنگى از تمام سطوح ديگر فراز
| + | |
− | بيشتر است. در واقع، هر چه به سوى سطوح مشاهداتى خردتر پيش برويم،
| + | |
− | ضرباهنگ تغييرات را كندتر و آرامتر خواهيم يافت. بنابراين پايدارى
| + | |
− | سيستم اجتماعى، همواره توسط تنشى درونى تهديد مىشود كه از
| + | |
− | ناهماهنگ بودن سرعت تحوالت در سطوح گوناگون فراز ناشى مىشود.
| + | |
− | يكى از راههاى مديريت اين تحول، سوار كردن تحوالت سطوح زيرين بر
| + | |
− | سطوح بااليى و تالش براى هماهنگ شدن با پوياترين اليه - يعنى سطح
| + | |
− | فرهنگى - است. اين راهبرد همان است كه در جوامع پساصنعتى به كار
| + | |
− | گرفته مىشود و رمز توانمندى اين جوامع نيز هست. راهبرد ديگر، مقابله با
| + | |