بافتشناسى منش: تفاوت بین نسخهها
(←سطح روانشناختى) |
(←سطح روانشناختى) |
||
سطر ۷۲: | سطر ۷۲: | ||
[[خودآگاهی]] | [[خودآگاهی]] | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | [[گفتگوی درونی و افزایش بخت بقای منشها]] | |
− | + | منشهايى كه در سطح خودآگاه، و در مجراى گفتگوى درونى، حضور دارند بخت بلندى براى منتقل شدن به ذهن ديگران را به دست مى آورند. | |
− | + | آدمى كه درگير گفتگوى درونی است، كنش متقابل با ديگرى را هم به عنوان تداومى از همان گفتگوى درونى در نظر مى گيرد و از اين روست كه سخن گفتن همتاى «'''تفكر با صداى بلند'''» تلقى مى شود. | |
− | + | منشهايى كه در فرآيند گفتگوى درونى حضور دارند، در واقع، بسته هاى اطلاعاتىِ حاضر و آماده اى هستند كه براى منتقل شدن تنها نياز به بيان دارند. منشها، به عنوان همانندسازهايى خودخواه، در راستايى تكامل يافته اند كه بخت تكثير خود را بيشينه كنند، و بنابراين رفتار حامل انسانى شان را به شيوه اي دستكارى مى كنند كه بيشترين امكان تبادلشان فراهم باشد. به اين شكل است كه گفتگوى دو انسان رسمى چنين رايج | |
+ | مى شود، و از هدف اوليه اش - كه افزايش دادن بخت بقا بوده - فاصله | ||
+ | مى گيرد. در واقع، ما در اينجا با [[دوشاخهزايى]] جديدى روبه رو هستيم كه در آن زبان و تبادل منشها از مجراى زبان، از بقاى افراد درگير در ارتباط مستقل مى شود. | ||
+ | پس »من« در حضور ديگرى فشارى روانى را براى آغاز ارتباط احساس | ||
+ | مىكند. حضور درازمدت دو كنشگر انسانى در كنار هم بدون تبادل منش | ||
+ | حمل بر بىادبى، دشمنى، يا دلخورى مىشود و اندركنش آيندهى آن دو را | ||
+ | مختل مىكند. به اين ترتيب، هنجارهاى اجتماعىِ حاكم بر كنش متقابل | ||
+ | آدميان در راستاى بيشينه كردن حجم تبادالت منشها در ميان كنشگران | ||
+ | انسانى تخصص مىيابد. منشهايى كه آغاز مبادلهى منش را تسهيل | ||
+ | مىكنند شاخه شاخه مىشوند و نسبت به موقعيتهاى گوناگون تخصص | ||
+ | مىيابند، و به همين شكل منشهاى مربوط به پايان دادن مكالمه اندک و | ||
+ | كممايه مىشوند و به سادگى به سوءتفاهمهايى در مورد دوستانه نبودن | ||
+ | ارتباط منتهى مىشوند |
نسخهٔ ۱۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۷
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
- لوكرسيوس
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
سطح زيستشناختى
- انواع حافظه
سطح روانشناختى
دیدگاه قدیمی؛ راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور
- الف) لذتهاى طبيعى
- ب) لذت هاى راستين
مقایسه لذت های دروغین و راستین
لذت های دروغین در سایر جانوران اجتماعی
چرا گفتگوی درون در کودکی شکل گرفت و باقی ماند؟
مكتب اندركنش گرايى و گفتگوی درونی
اگر گفتگوى درونى تنها شيوه ى تفكر نيست، چرا اين چنين در سطح روانشناختى رواج دارد؟
گفتگوی درونی و افزایش بخت بقای منشها
منشهايى كه در سطح خودآگاه، و در مجراى گفتگوى درونى، حضور دارند بخت بلندى براى منتقل شدن به ذهن ديگران را به دست مى آورند.
آدمى كه درگير گفتگوى درونی است، كنش متقابل با ديگرى را هم به عنوان تداومى از همان گفتگوى درونى در نظر مى گيرد و از اين روست كه سخن گفتن همتاى «تفكر با صداى بلند» تلقى مى شود.
منشهايى كه در فرآيند گفتگوى درونى حضور دارند، در واقع، بسته هاى اطلاعاتىِ حاضر و آماده اى هستند كه براى منتقل شدن تنها نياز به بيان دارند. منشها، به عنوان همانندسازهايى خودخواه، در راستايى تكامل يافته اند كه بخت تكثير خود را بيشينه كنند، و بنابراين رفتار حامل انسانى شان را به شيوه اي دستكارى مى كنند كه بيشترين امكان تبادلشان فراهم باشد. به اين شكل است كه گفتگوى دو انسان رسمى چنين رايج
مى شود، و از هدف اوليه اش - كه افزايش دادن بخت بقا بوده - فاصله
مى گيرد. در واقع، ما در اينجا با دوشاخهزايى جديدى روبه رو هستيم كه در آن زبان و تبادل منشها از مجراى زبان، از بقاى افراد درگير در ارتباط مستقل مى شود.
پس »من« در حضور ديگرى فشارى روانى را براى آغاز ارتباط احساس
مىكند. حضور درازمدت دو كنشگر انسانى در كنار هم بدون تبادل منش
حمل بر بىادبى، دشمنى، يا دلخورى مىشود و اندركنش آيندهى آن دو را
مختل مىكند. به اين ترتيب، هنجارهاى اجتماعىِ حاكم بر كنش متقابل
آدميان در راستاى بيشينه كردن حجم تبادالت منشها در ميان كنشگران
انسانى تخصص مىيابد. منشهايى كه آغاز مبادلهى منش را تسهيل
مىكنند شاخه شاخه مىشوند و نسبت به موقعيتهاى گوناگون تخصص
مىيابند، و به همين شكل منشهاى مربوط به پايان دادن مكالمه اندک و
كممايه مىشوند و به سادگى به سوءتفاهمهايى در مورد دوستانه نبودن
ارتباط منتهى مىشوند