|
|
سطر ۱۸۶: |
سطر ۱۸۶: |
| | | |
| :[[عقلانیت چگونه شکل میگیرد؟]] | | :[[عقلانیت چگونه شکل میگیرد؟]] |
− | در مسیر تکاملِ گونه ی انسان، در جریان پیچیده تر شدن و حجیم تر شدنِ ناحیه ی پیشانیِ مخ و خودآگاه شدنِ روند [[پردازش اطلاعات]] در برخی از حوزه های معنایی و در مسیر تکامل یک فرد انسانی، از شکوفایی نظامی از قانونمندی های حاکم بر استنتاج و استدلال، که در درجه ی نخست برای پیشبینی آینده بر مبنای شواهد موجود در زمان حال تخصص یافته است؛ یعنی عقلانیتی که مایه ی فخر و غرور گونه ی ماست، از یک زاویه، ابزار غلبه بر طبیعت است در جانوری که چنگ و دندان ندارد. این تعبیر نیچه ای،اگر در فراخنای زمان نگریسته شود، معنای بیشتری می یابد؛ چرا که رمز بقای گونه ی ما و پیروزی مان بر فشارهای طبیعی، همین عقلانیت بوده است. تکامل یافتن و بالیدنِ عقلانیت در جانداری چون ما، هدفی فراتر از شعر سرودن و معما حل کردن و فلسفه بافیدن، یعنی بقا را دنبال میکرده است.
| |
− |
| |
− | کارکرد اصلی عقل، اسلحه ساختن و سرپناه درستکردن و ارزیابی نمودنِ سود و زیان است و از این رهگذر، زنده ماندن. عقل نظامی از قواعد حاکم بر استنتاج و استدلال است. ساختاری تکاملی افته و بغرنج از الگوهای انتخاب گزینه ها، که از میان بیشمار امکانات ممکن برای آینده محتمل ها را انتخاب و بقیه را طرد می کند و از این میان نیز یکی را بر بقیه ترجیح می دهد و بر مبنای آن، رفتار فرد را سازماندهی می کند.
| |
− |
| |
− | برای یک سیستمِ جاندار معقول، آینده، یعنی این آستانه ی مرموزی که همیشه در پیشارویش قرار دارد، انباشته از احتمالات و امکاناتِ گوناگون است. تمام این گزینه ها، آنگاه که با دیدی جهانی و غیرموضعی بدان نگریسته شود، بختی برابر برای تحقق دارند. جهان پیشاروی کنشگرِِ معقول، گستره ای تمیزناپذیر از بیشمار گزینه ی متقارن است.
| |
− |
| |
− |
| |
− | آنچه باعث میشود تا رخدادهای خاصی در آینده محتمل تر بنماید، تجربه ی فردی و موضعی و غیرقابل تعمیمِ سیستم از میحط اش است. معمای بزرگی که در برابر سیستمِ عاقل قرار دارد، ِجبرِ انتخاب است.آدمی ناچار است از میان گزینه های رفتاری پیشارویش یکی را برگزیند و در این مورد راه گریزی ندارد؛ چرا که انتخاب نکردن هم خودش یکی از این گزینه هاست. اما این گزینش نمی تواند سهل انگارانه و تصادفی باشد. موجود عاقل میل به بقا دارد و برای انتخاب درست ترین گزینه، یعنی انتخابی که بیشتر از همه بخت تداومِ من را افزایش دهد، نیاز به دستگاهی برای محاسبه ی رخدادهای آینده دارد. به این ترتیب، عقلانیت وارد صحنه میشود و به کمک
| |
− | آنچه سیستم در مورد جهان می داند، یعنی بر مبنای آن قلمرویی که تجربه اش کرده و آن دانشی که از اجدادش به ارث برده، یکی از گزینه های پیش رو را به عنوان مطلوب ترین واکنش به محتمل ترین حالت برمی گزیند.
| |
− |
| |
− |
| |
− | آدمی موجودی چنان پیچیده است که بر وجودِ خود آگاه است. آدمی نه تنها جهان خارج را بر دستگاه شناختی خود بازنمایی می کند، که خود این بازنمایی را هم بارِ دیگر در همان نظام، بازمی نمایاند. به این ترتیب، انسانِ عاقل،علاوه بر شناسایی محتمل ترین پیشآمدِ آینده و انتخاب بهترین گزینه در قبال آن، خود نیز در مییابد که این گزینه را انتخاب کرده است. خودآگاهیِ انسان باعث میشود که افزون بر حدس آینده ی جهان، چگونگی این حدس را هم بفهمد. به این ترتیب، همانگونه که آینده ی گیتی به سوژه ی شناخت و موضوع مسأله برانگیز تبدیل شد، خودِ فرآیند پاسخگویی به این مسأله هم به همین سرنوشت دچار میشود و این پرسش پیش میآید که دلیل من برای انتخاب این حدسِ خاص در مورد آینده ی دنیا، و برگزیدن این گزینه ی خاص رفتاری چیست؟ پرسش از دلیل انتخاب، سرچشمه ی عقلانیت است. از رهگذر عقلانیت، فرد می آموزد تا بر رفتار خود نظارت کند و شیوه ی حدس زدنِ آینده ی جهان را مورد بازبینی قرار دهد و آن را بهینه سازد. عقلانیت، الگویی از قواعد را به شکست های تقارن در سطح رفتاری و شناختی تحمیل میکند و به این ترتیب، سامانه ی رفتاریِ فرد را به چیزی قانونمند و قابل پیشبینی تبدیل می نماید. موفقیت این الگوی خاص از تکاملِ رفتار، میتواند در سطحی هستی شناختی همچون دلیلی برای قانونمند بودنِ جهان اقامه شود. گونه ی ما، با توهم قانونمند بودنِ گیتی، توانسته است از عهده ی
| |
− | مدیریت آینده برآید و تا به امروز زنده بماند. پس شاید در این سازش پذیریِ رفتارِ موجودِ عاقل و جهان غیر قابل پیشبینی، نشانه ای باشد مبنی بر قاعده مند بودنِ کل گیتی. هر چند از این حرفها به هیچ عنوان شناختنی بودنِ این قاعده ی جهانی و درک پذیر بودن اش برای ما، نتیجه نمیشود.
| |
− |
| |
− |
| |
− | عقلانیت در سطحی شناخت شناسانه، شالوده ی تفکر است. ساختاریافتگیِ حدسه ای ما در مورد آینده ی جهان و قانونمندی گزینش های رفتار یمان، زمینه ساز چیزی است که '''تفکر''' خوانده میشود. تفکر، روند خودآگاهِ رسیدگی و مدیریت این قانونمندیِ دوگانه ی حدسها و رفتارهاست.
| |
− | آدمی موجودی آنچنان پیچیده است که میتواند در حدسها و انتخابهایش به پیروزیهایی عظیم دست یابد.
| |
− | پیروزیهایی چنان بزرگ، که او را بر طبیعت چیره گردانَد و ضرورت خیره شدن به انتخابها در هر لحظه را از بین
| |
− | ببرد. از این هنگام است که تفکرِی مستقل از الزامات محیط ممکن میشود و این مجال برای صورتبندی چیزهایی
| |
− | متفاوت با آنچه در جهان خارج رخ میدهد، به کار میافتد.
| |
− | از همین لحظه، خالقیت و اندیشیدن به سایر اشکالِ قابلِ تصور برای دنیا زاده میشود و روند مداوم و ناگسستنیِ
| |
− | تفکرِ خودآگاهِ ما در مورد جهانِ خارج، جریان حلقوی و پایانناپذیرش را آغاز میکند و از همین هنگام است که ما
| |
− | عاقالنه میاندیشیم.
| |
− | در ارتباط با زبان و عقل، آنچه در ابتدای کار باید روشن شود، قانونمندیِ این دو ساز و کار پردازشی است. آنان
| |
نسخهٔ ۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۵۲
پیوند میان مفهوم زمان و نظمهای اجتماعی از دیرباز موضوع گمانهزنی و بحثِ روانشناسان و جامعهشناسان بوده است. «من» در بستری زمانمند تعریف میشود و خودآگاهی و هویت شخصی خود را در چارچوبی از توالیهای زمانی به دست میآورد. با وجود این، زمانی که پشتیبان شکلگیری و تحول دستگاه روانی و نظام اجتماعی آدمیان است به خطا بدیهی و طبیعی پنداشته شده است. شواهدی نیرومند هست که نشان میدهد زمانِ خاصی که به شکلی فراگیر در همه جا حضور دارد و درک میشود، در اصل برساختهای اجتماعی است که از مجرای زبان، پیکربندی شده و به واسطهی نهادهای اجتماعی، «من» را و کردارهای «من» را تعیین میکند.
کتاب «زبان، زمان، زنان» مجموعهی چند نوشتار است که به ارتباط میان زمان، زبان و جنسیت میپردازد و با تکیه به نظریهی سیستمهای پیچیده، زمان را در چارچوبی انتقادی بازسازی میکند. چند مقاله در پیوست کتاب آمده است که پیامدهای فلسفی این بازتعریف را و پرسشهای مربوط به آن را موضوع تامل قرار میدهد. ارتباط هستی/نیستی و حضور/غیاب با زبان و زمان و چگونگی پیوند خوردن «من» با مکان از زمرهی این پرسشها هستند.
در ادامه خلاصه ای از این کتاب کوچک اما خواندنی را خدمتتان ارائه می دهیم. امید که خوانده شده و مورد نقادی قرار گیرد.
گفتار نخست: چیستی زبان
صفحات ۱۰ الی ۱۹
درباره ی « زبان» بسا گفته اند و بسا نوشته اند. بی تردید یکی از مهمترین مضمون هایی که در درونِ زبان به آن پرداخته شده است، خودِ زبان است که خصلت خودارجاع بودنِ زبان را نشان می دهد و نتایجی گاه شگفت از آن برمی خیزد. پیش از پرداختن به بحثِ زبان و نقد آنچه بر سرِ سوژه ی فعال و «ِمن»اندیشمند می آورد، نخست باید تصویری روشن از «چیستیِ زبان» به دست آوریم.
چنین می نماید که دانش ِامروزین ما، چهار سطحِ متفاوت از تعریفِ زبان را برایمان ممکن کرده که با یکدیگر جمع شدنی و سازگار هستند:
- نخست: زبان پدیده ای زیستشناختی و تکاملی است
- دوم: زبان یک نظام نشانگانی ـ معنایی است
- سوم: زبان امری انتزاعی نیست، بلکه نوعی کنش است
- چهارم: زبان الگویی از پردازش اطلاعات است
توهم زدایی از زبان در مورد پیشفرض ها و پیشداشت ها
صفحات ۱۹ الی ۳۸
در مورد زبان پیشفرضها و پیشداشتهایی وجود دارد که بدیهی نمودن و طبیعی وانمود شدنِ روابط و ساختارهای زبانی را تقویت میکند.
در این گفتار، هشت مورد از پیشفرضهایی که درباره ی زبان وجود دارد یک به یک گوشزد شده و مورد نقد واقع میشود؛ به این امید که زمینه برای نگاهی دقیقتر به ماهیت واقعی زبان هموار گردد.
- نخست: شفافیت
- دوم: نظم مطلق
- سوم: عناصر پایه
- چهارم: روابط علّی
- پنجم: تحویل گرایی در زبان
- ششم: اسطوره ی اصالت
- هفتم: باور به امکان نفی معنا در درون نظام معنایی
- هشتم: اصالت زبان
گفتار سوم: بازنمایی، رمزگذاری، حقیقت
صفحات ۳۸ الی ۴۸
- بازنمایی خویشتن در انسان و سایر جانوران
- زبان در نگاه ارسطو
- ردپای ارسطو در فلسفه تحلیلی
- نقش قدرت در معنا
- معنا در نگاه عصب روان شناسان
- فودور و تعمیم نگرش چامسکی به حوزه معناشناسی
- آیا معنا، مفهومی هنجاری است؟
گفتار چهارم: چیزها و رخدادها
صفحات ۴۸ الی ۵۹
- دستگاه شناسنده کاشف یا خالق چیزها-رخدادها
- شماتیزه کردن به روش لومان
- رابطه ای علّی میان رخدادهای جهان خارج و کارکردِ درونی سیستم؟؟
- نقد مدل احیاء شده ارسطویی
- زایش معنا محصول کارکرد مناسب
- کارکرد زبان در تثبت رابطه تجربه و انتظار
- کارکرد هنجارساز زبان
گفتار پنجم: زبان به مثابه ی نظامی انضباطی
صفحات ۶۰ الی ۶۶
- رخداد ها به مثابه ماده خام دستگاه های انظباطی
- نظام انضباطی و سلسله مراتب فراز
- تعویق لذت؛ راهبرد نظام انضباطی
- نظام انظباطی چگونه کار می کند؟
- زبان؛ یک نظام انظباطی کامل
- زبان و منضبط کردن ذهن من
گفتار ششم: فرهنگ، منش، معنا
صفحات ۶۶ الی ۷۰
- زبان، نخ تسبیح فراز
- نگرش سیستمی-اجتماعی لومان به معنا
- تفاوت نظریه زروان با لومان
- زمان از نظر لومان
گفتار هفتم: رمزگذاریِ زیستجهان
صفحات ۷۰الی ۷۴
- مقایسه فراز زروانی با سه بعد لومانی
- بُعد حقیقیِ معنای لومانی= سطح زیستی زروانی
- بُعد زمان لومان = سطح روانی زروان
- بُعد اجتماعی لومان= سطح اجتماعی زروان
- زیستجهان= من ـ دیگری - جهان
- زبان، فرادستگاه یکپارچه ساز من
گفتار هشتم: سلطه بر امر شگفت
صفحات ۷۴ الی ۸۴
- ذات محافظه کار زبان
- نیرنگ زبان
- زبان؛ آغازگاه شناخت
- زبان، چارچوبی انضباطی
- زبان؛چسبی در سطوح چهارگانه فراز
- قطعیت - قاطعیت
جنسیت و درک زمان
صفحات ۸۴ الی ۹۷
- زمان خطی/تاریخمدار یا چرخه ای /یادواره ای
- زنان یکجانشین و مردان کوچگرد
- دیدگاه زروان در جنسیت
- ارتباط من و جهان
- ارتباط من و دیگری
- مرد نماد ارتباط من و جهان
- زن نماد ارتباط من و دیگری
- ساختار بنیادین نهادها از دیدگاه زروان
- برداشت زنانه/مردانه از زمان/زبان
- آغازگاه تلاش برای بازسازی «من»
گفتگوی درونی، ذن و مسخ عقلانیت
شرحی بر خودبیگانی عقل
- آیا تفکر سخن گفتنِ خاموش با خود است؟
- زبان چگونه آغاز میشود؟
- عقلانیت چگونه شکل میگیرد؟